Monday, December 10, 2007

پروانه

الان داشتم با كامپيوتر كار مي كردم ديدم صداي هق هق گريه مليكا مياد. رفتم بغلش كردم گفتم چي شده عزيزم. گفت بابايي پروانه ام مرد. چ
.
چند روز پيش يك پروانه خوشگل اومده بود تو اتاق و دوست مليكا شده بود و با هم بازي ميكردن. دست بر قضا ديشب مرده بود و مليكا داشت امشب واسش گريه مي كرد
.
موقع خواب هم يك ده دقيقه واسه پروانه اش گريه كرد و من با هزار كلك دلداريش دادم و خوابوندمش
.
عجب دختري كوچولويي داريم ما